گرمخانه کجاست؟
گرمخانه کجاست؟
دیوارهای فلزی، آنها را از دنیا بی رحم بیرون جدا کرده است ؛ دیواره های توری رنگی، سوله ای بزرگ و تخت های فلزی سه طبقه ، زندگی آنها را معنا کرده است . پیرمردهایی که دانه های درشت عرق بر صورتشان گواه آن است که تحمل گرما را ندارند ، روزگارشان را پشت دیواری می گذارنند که در آن به جای نامهربانی ها ، امید وجود دارد و عاطفه رنگ نباخته است .
پوست صورت اکثرشان آفتاب سوخته است و سیگار همدم لحظه های تنهایشان ؛ چشمان کم فروغشان را به کوه بلندی که پشت مددسرای خاوران است می دوزند و گذر عمر را با طلوع و غروب هر آفتاب نظاره می کنند .
هرچند راه گرمخانه خاوران دور است . هرچند که پشت دیوار انبارها و تعمیرگاه ها پنهان شده است اما آنها که سقف خانه شان سقف گرم همین گرمخانه است اینجا را دوست دارند . آنها که طی هفته های گذشته خاطره تلخ چهار پنچ روز بسته ماندن گرمخانه خاوران با حکم قضایی را به یاد دارند به بودن همین سوله ، همین تخت ها ، همین غذاها راضی اند.
مردان تنهای مددسرا برای مان می گویند اینجا امید هست. کسی دلش برایت می سوزد و اگر بیمار باشی پزشکی بر بالینت حاضر می شود. از همان چندروز بسته ماندن مددسرا بعضی ها برای همیشه از جمعشان رخت بر بستند؛ مددجویی که پشت در بسته خاوران مرد یا مددجوی دیگری که بیماری قلبی داشت و اعتیاد و بیماری دوشبه جانش را گرفته بود ازجمله افرادی بودند که بسته بودن مددسرای خاوران به دلیل حکم قضایی را تاب نیاورند تا بالاخره با تلاش شهرداری باز هم درب های اینجا به روی بی پناهان شهر باز شد.
سالمندی، اعتیاد و معلولیت ویژگی های بارز آدم هایی است که شب هایشان را زیرسقفی سر می کنند که به واسطه ورود مدیریت شهری به بحث آسیب های اجتماعی ایجاد شده است .
هوا دم دارد؛ درست مثل دل های آدم هایی که خانواده دارند اما مهر بی کسی ، بی سامانی و بی خانمانی بر پیشانی شان خورده است . اعتیاد خانواده ها را رنجانده و تلخی شیشه، حشیش و بنگ آنقدر غیرقابل تحمل بوده که راضی به بستن درهای خانه و حتی درهای دلشان به روی کسی شده اند که روزی نقش پدر، شوهر، برادر را در زندگیشان داشته است .
چقدر این نقش ها با این آدم ها فاصله گرفته اند. پدری که قرار بود پشت و پناه یک خانواده باشد خود پشت و پناهی ندارد. شوهری که قرار بوده شیرینی زندگی را برای شریکش به ارمغان آورد این روزها جایی در فاصله ی دور جاده خاوران ، تنهایی و بودن در کنار آدم های آسیب دیده را می چشد و البته جوان هایی که حقش بود امروز مثل سایرین در پناه خانواده باشند در بی کسی گرمخانه اند .
گرمخانه بوی خاصی دارد. بوی بی خانمان ها، بوی بی پناهی و درماندگی؛ بوی غرق شدن در سیاهی کلانشهرتهران؛ به طوری که حتی تشک ها با ملافه های یکرنگ، کف سابیده شده سالن با مواد شوینده و پیراهن های نو هم نتوانسته مشام را از این بوها خالی کند.
روی دیوارهای خوابگاه تابلوهایی به دیواراست که بر روی آن نوشته شده “رهایی “؛ هرچند وظیفه مددسرا ترک دادن آدم ها از اعتیاد نیست اما اینجا مددکاران دلسوزی دارد .
اما این قصه تلخ که طول و دراز زیادی دارد را نگفتیم تا فقط شما را آزرده کرده باشیم. برنامه ای ریخته ایم که حتی اگر شده اندکی، تلخی این قصه را کم کنیم.
بعد از اجرای موفق طرح پذیرایی از کودکان کار در رستورانها در آبان سال ۹۲ گروه فیدیلیو بنا داریم برنامه ای بریزیم تا برای یک شب به این عزیزان که در ۳ گرمخانه جنوب شهر تهران شبها را سپری می کنند غذا بدهیم، اما نه فقط به خاطر اینکه سیرشان کرده باشیم که شاید یک شب از ۳۶۵ روز سال چندان هم مهم نباشد. می خواهیم به آنها و به خودمان بگوییم هنوز فاصله دلهای ما با هم به اندازه فاصله طبقاتی شمال تا جنوب شهر نشده، می خواهیم برای یک شب به آنها امید هدیه بدهیم و این را نه در حد شعار که با تمام وجود خوب می دانیم لذت بخش ترین کار زندگی شادی و امید بخشیدن به دیگران است.
اما برای این برنامه که هدف آن تهیه غذا برای حدود ۱۰۰۰ ساکن این گرمخانه هاست از مخاطبین و همکاران خود نیز کمک خواسته ایم. در این طرح فیدیلیو و چند رستوران تهران هر کدام بخشی از تعداد غذا مورد نیاز را تامین می کنند اگر شما هم تمایل دارید در لذت این کار انسان دوستانه با ما شریک شوید می توانید به هر مبلغی که دوست دارید در این طرح مشارکت کنید. برای واریز وجه مورد نظر خود اینجارا کلیک کنید. طی روزهای آتی اطلاعات بیشتری در مورد رستورانهای مشارکت کننده در این طرح و زمان و مکان این برنامه در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
برای واریز وجه مورد نظر خود روی لینک زیر کلیک کنید.
.
سیاوش خطیبی
1393/4/23
mahnaz irani
1393/4/25
عماد روحانی
1393/4/25